سفر امسال...
بعد از یه غیبت نسبتا طولانی بازم سلاااااااااااااام.خوبین؟ اول از همه دخمل مون خیلی خوبه.یه سفر بیست روزه .که خیلی از این سفر میترسیدم ولی عالی بود.میترسیدم از بابت باران.و این راه طولانی.همه ش میگفتم شیطونی نکنه اذیت نکنه.غذاشو چیکار کنم شیرشو چیکار کنم.اصلا راضی به سفر نبودم.ولی خدایی فرشته ای بود باران.اکثرا که خواب بود تو ماشین.وقتی هم بیدار بود با وسایلش و کوله ش بازی میکرد.فداش بشم.اول رفتیم شیراز.سه چهار روز شیراز بودیم و بعد از حدودا دو سال خانواده م رو دیدم.بدون پدر.بعد از دو سال به پدرم سر زدم و هر چی تو دلم بود ریختم بیرون... بعد از شیراز یه روز اصفهان خونه خاله جونم بودیم.بعد هم به طرف رشت حرکت کردیم.دو سه روز رشت و بعد ا...
نویسنده :
زهرا
8:54